چالش گفتار درمانی در پاستور | چرا پزشکیان به زبان اپوزیسیون سخن میگوید؟

رویداد۲۴| سخنان مسعود پزشکیان، رئیسجمهور در هفتههای اخیر بیش از هر زمان دیگری در مرکز توجه افکار عمومی قرار گرفته است. گویی رئیس دولت تصمیم گرفته از موضع منتقدی خسته سخن بگوید تا مدیری مقتدر. یک روز میگوید «روی طلا خوابیدهایم، اما گشنهایم»، روز دیگر در واکنش به معضل کمبود آب با لحنی طعنهآمیز میپرسد: «مگه من آب رو قطع کردم؟» و حالا هشدار میدهد که «اگر باران نبارد باید تهران را تخلیه کنیم». تازهترین واکنش او نیز در پاسخ به انتقادات مردم و کارشناسان این است که «بیرون گود نشسته و میگویند لنگش کن، خب لنگ نمیشود، بیا خودت لنگش کن!»
این جملات هرچند حاوی واقعگرایی و صراحت است، اما نوعی درماندگی سیاسی و مدیریتی را نیز آشکار میکند؛ وضعیتی که در آن رئیسجمهور به جای ارائه راهحل، خود را در صف منتقدان مینشاند.
بیان واقعیت یا فرار از مسئولیت
بیتردید بیان مشکلات، بخش مهمی از شفافیت است. اما وقتی از زبان کسی شنیده میشود که در بالاترین سطح قدرت اجرایی کشور قرار دارد، ماجرا عوض میشود. مردم از رئیسجمهور انتظار دارند که بگوید چه باید کرد و مسائل را حل کند، نه اینکه صرفاً بگوید چه وضع بدی است.
آقای پزشکیان درحالی این حرفها را میزند که مردم ایران سالهاست دردها را میشناسند؛ گرانی، کمبود منابع، فساد، بحران آب و برق و رکود اقتصادی. آنها این مشکلات را هر روز در سفره و زندگی خود لمس میکنند. گمانه میرود که آقای رئیس جمهور نیز با علم به این شرایط نامزد ریاست جمهوری شده و بر این کرسی تکیه زده باشد لذا اینکه حالا زبان نقد گشوده به جای تدبیر و رفع مشکلات ذکر مصیبت بگویند، قابل قبول نیست.
نقد بدون راهحل؛ شوک روانی به جامعه
لازم است به دولت و شخص رئیس جمهور یادآوری شویم که در شرایط کنونی و وقتی جامعه زیر فشار تورم، ناامیدی و بحرانهای معیشتی قرار دارد، اظهارات تلخ و بدون راهکار، میتواند نوعی شوک روانی منفی ایجاد کند.
وقتی رئیسجمهور میگوید «تهران را باید تخلیه کنیم» یا «روی طلا خوابید، اما گرسنهایم»، این پیام نه هشدار سازنده بلکه اضطرابزا است. سخن گفتن از فاجعه بدون نقشه خروج، بهجای آگاهیبخشی، به ناامیدی عمومی دامن میزند.
رئیسجمهورِ اپوزیسیوننما؟
پزشکیان گویی میخواهد نقش «اپوزیسیون درون دولت» را بازی کند؛ کسی که از وضع موجود مینالد، بیآنکه خود را بخشی از آن بداند. اما مردم چنین تفکیکی را نمیپذیرند. در ذهن افکار عمومی، کسی که قدرت تصمیمگیری دارد، مسئول نتایج هم هست.
نمیتوان هم رئیسجمهور بود و هم منتقد عملکرد دولت. این دو نقش در تضادند. اگر دولت خود را در جایگاه نقد قرار دهد، چه کسی قرار است مدیریت کند؟
نقد صادقانه البته ارزشمند است، اما دولت وظیفه دارد راهحل ارائه دهد، نه صرفاً تشخیص درد. جامعه امروز ایران بیش از هر زمان دیگری تشنه اقدام، تصمیم و مدیریت شجاعانه است. مردم از رئیسجمهور خود انتظار دارند به جای بیان تلخیها، برنامهای روشن برای اصلاح آنها ارائه کند.
در نهایت، دولت نمیتواند تماشاگر بحرانها باشد. رئیسجمهور اگر میخواهد اعتماد عمومی را حفظ کند، باید نشان دهد که نهتنها از مشکلات آگاه است، بلکه اراده و توان عبور از آنها را هم دارد.
مسعود پزشکیان این روزها بیش از آنکه در مقام یک رئیسجمهور عملگرا دیده شود، در نقش یک منتقد خسته ظاهر میشود. اما کشور، منتقد کم ندارد؛ آنچه کم دارد، مدیریت، شجاعت تصمیمگیری و امیدآفرینی است.



منو یادت میاد؟ بهت گفتم پزشکیان بز طلیعه است؟